English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3547 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to jump-start an engine U موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
booster cable [jumper cable] U کابل باتری به باتری [اتومبیل رانی ]
battery charging cable U کابل باتری پر کن
NiCad U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
to charge the battery U باتری را بار کردن
discharge U خالی کردن باتری
overfilling of battery U سرشار کردن باتری
filament battery U باتری ا
h.b. battery U باتری ا
battery copper U مس باتری
battery charging rectifier U باتری پر کن
h.t. battery U باتری ب
b battery U باتری ب
battery U باتری
battery charger U باتری پر کن
storage cell U باتری
batteries U باتری
battery water U اب باتری
heater battery U باتری ا
chargers U باتری پر کن
charger U باتری پر کن
c battey U باتری سی
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
stand by battery U باتری یدکی
alkaline battery U باتری قلیایی
sediments U درد باتری
gravity battery U باتری وزنی
b. eliminator U جانشین باتری ب
gelatine battery U باتری خشک
air cell a battery U باتری رادیو
grid of a battery U شبکه باتری
sediment U درد باتری
gelatine battery U باتری ژلاتینی
dry battery U باتری خشک
plante cell U باتری پلانته
burning rack U قاب باتری
polarization U پلاریزاسیون باتری
pillar post of battery U ستون باتری
automobile battery U باتری اتومبیل
cell cover U درپوش باتری
floating battery U باتری ذخیره
storage cell U پیل باتری
storage battery U باتری بارشدنی
battery solution U محلول باتری
battery jar U فرف باتری
isolator for battery plate U لایی باتری
dry storage battery U باتری ژلاتینی
battery isolator U لایی باتری
battery insulator U میانگیر باتری
battery insulator U عایق باتری
hold down for batteryseparator U میانگیردار باتری
battery hold down U میانگیردار باتری
battery syringe U سرنگ باتری
battery liquid U مایع باتری
battery liquid U الکترولیت باتری
battery terminal U قطب باتری
battery turntable U میز باتری
battery vise U گیره باتری
battery voltage U ولتاژ باتری
battery receiver U رادیو باتری
battery polarization U قطبش باتری
battery plate U صفحه باتری
battery paint U رنگ باتری
battery oven U کوره باتری
battery mounting U پایه باتری
secondary battery U پیل باتری
secondary battery U باتری بارشدنی
battery filler U سرنگ باتری
battery case U جعبه باتری
battery carrier U شاسی باتری
battery carbon U زغال باتری
battery capacity U فرفیت باتری
battery box U جعبه باتری
edison U باتری ادیسن
standby battery U باتری اضطراری
battery ammeter U امپرسنج باتری
starting battery U باتری استارت
battery acid U اسید باتری
battery cell U پیل باتری
secondary cell U پیل باتری
solution of battery U الکترولیت باتری
battery electrolyte U الکترولیت باتری
battery electrode U الکترود باتری
discharger for battery U باتری خالی کن
battery discharger U باتری خالی کن
battery current U برق باتری
battery cradle U کلاف باتری
batterty cover U سرپوش باتری
battery charging rheostat U رئوستای باتری پر کن
battery charging plug U دو شاخه باتری پر کن
storage battery U باتری انبارهای
rechargeable battery U باتری بارشدنی
impurities in battery U ناخالصیهای باتری
acummulator battery U باتری بارشدنی
ignition battery U باتری استارت
nickel iron battery U باتری ادیسن
voltaic battery U باتری ولتایی
lighting battery U باتری روشنایی
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
nickel iron battery U باتری نیکل-اهن
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
overdischarge of battery U تخلیه فرساینده باتری
pasted plate U صفحه باتری خمیری
faure plate U صفحه باتری خمیری
cutout relay U رله باتری پرکن
thin plate battery U باتری صفحه نازک
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
area of battery plate U سطح صفحه باتری
back U که یک باتری پشتیبان دارد
porosity of battery plate U تخلخل صفحه باتری
plate puller U انبر صفحه باتری
plante battery plate U صفحه باتری پلانته
plate press U پرس صفحه باتری
idle voltage of battery U ولتاژ هرز باتری
plunge battery U باتری با الکترد شناور
battery still U دیگ تقطیر باتری
local action U تخلیه موضعی باتری
battery resistance U مقدار مقاومت باتری
lead acid battery U باتری سرب- اسید
battery jar spacer U لایی فرف باتری
dry storage battery U باتری انبارهای خشک
battery hydrometer U چگالی سنج باتری
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
universal receiver U رادیو برق و باتری
separator U میان گیر باتری
cell connector U رابط پیل باتری
battery connector U رابط پیل باتری
shedding of battery plate U ریزش صفحه باتری
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
train lighting battery U باتری روشنایی ترن
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
battery steamer U کوره باتری بخاری
ampere hour efficiency of storage batter U بازده باتری انبارهای
heater battery U باتری گرم کننده
hardened battery plate U صفحه باتری سخت
group of battery plates U دسته صفحات باتری
carbon battery plate U صفحه باتری کربنی
cementation U سیمانی شدن باتری
cell tester U ولت سنج باتری
The battery is discharged (emptied). U باتری خالی شده است.
power pack U باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
accumulator U باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
forming of battery plates U اماده سازی صفحات باتری
The battery is dead. باتری تمام شده است.
The battery is dead. باتری خالی شده است.
replenishing U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
cranking capacity of battery U فرفیت راه اندازی باتری
glass separator U میان گیر شیشهای باتری
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
replenished U شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
low tension battery U باتری فشار ضعیف رادیو
cathode U ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
cathodes U ترمینال الکتریکی منفی یک وسیله یا باتری
The engine runs by a battery. U این موتور با باتری کار می کند.
batteries U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
luggable U کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
invisible U مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
dry cell battery U باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours. U ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
suspend U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
retrain U ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
meter power supply U امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
refreshed U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
drop cable U بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
times U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
duct U لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
motorization U موتوری کردن
motorize U موتوری کردن
TDR U آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
automotive U وسیله موتوری موتوری
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com